سفارش تبلیغ
صبا ویژن

روز اول مهر بود و برای مراسم تودیع و معارفه استاندار دعوت شده بودیم

قرار بود با حضور وزیر کشور، دکتر محمد رئوفی نژاد از زنجان خداحافظی کنه و جمشید انصاری بر مسند استانداری زنجان تکیه بده!

صبح اول وقت قرار شد از استانداری به سمت فرودگان حرکت کنیم تا ضمن استقبال از وزیر کشور، به پیشواز استاندار جدید هم بریم!

با وجود اونکه قرار بود ساعت هفت و نیم پرواز وزیر روی زمین بنشینه نزدیک ساعت هشت و نیم بود که بالاخره صدای هواپیمای وزیر همه ما رو متوجه خودش کرد.

برای استقبال از استاندار جدید خیلی از افرادی اومده بودن که گرایش اصلاح طلبی داشتن و به چپ بودن توی شهر زنجان شهره.

از جمله اونها رییس خانه مطبوعاتی بود که همراه همسرش قبل از خبرنگاران تو فرودگاه حاضر شده بود.

زمانی که هواپیما داشت روی زمین می نشست طبق روال معمول خبرنگارا به سمت خروجی رفتن تا بتونن همراه مسوولان از لحظه ورود وزیر عکس و خبر آماده کرده و ارسال کنند.

اما بر خلاف همیشه ماموری که مسوول درب خروجی به سمت فضای فرود هواپیما بود فقط اجازه خروج عده ای از مسوولان و افرادی رو داد که شاید هیچ کار خاصی با وزیر نداشتن.

معاون برنامه ریزی استاندار زنجان که چند دقیقه دیرتر از رئوفی نژاد به درب خروجی رسید هم مثل خبرنگارا نتونست خارج بشه و داخل موند.

چند دقیقه بعد وقتی دوباره در باز شد و عده ای که هیچ مسوولیتی هم توی استان نداشتن تونستن از در خارج بشن و معاون برنامه ریزی هم که سعی داشت خودش رو پیش سایر مسوولا برسونه به سمت حیاط حرکت کرد، اما سرباز با گستاخی تمام مانع شد و آقای معاون رو  در حالی که با صدای بلند سرش داد می زد، به سمت داخل هل داد.

دقایقی بعد وقتی شرح ماجرا به گوش رئوفی نژاد رسید، اومد و معاونش رو به هر طریق بود از داخل سالن خارج کرد و به سمت حیاط برد.

بالاخره آقای وزیر وارد شد و بدون لحظه ای صبر به سمت خودروهایی که در نظر گرفته بودن حرکت کرد.

خبرنگارا که به نظر بی اهمیت ترین افراد این گروه بود مثل همیشه سوار مینی بوسی شدن که به زور حرکت می کرد و آخرین خودروی ردیف طولانی و 100 تایی ماشین های پشت سر خودروی حامل وزیر بود.

استرس دیر رسیدن به برنامه بعدی و جا موندن از خودروی حامل وزیر از یک طرف، جابجا شدن برنامه ها هم از طرف دیگه!

آخرین و مهمترین و برنامه وزیر که قرار بود تو سالن همایش های بین المللی روزبه برگزار بشه با نیم ساعت تاخیر بالاخره آغاز شد.

ما وقتی به سالن رسیدیم تقریبا جا برای سوزن انداختن نبود و خیل عظیم طرفدارای استاندار جدید همه صندلی ها و پله ها و راهرو رو پر کرده بودن.

بعد از سخنرانی امام جمعه زنجان، نوبت رئوفی نژاد بود که بره پشت تریبون و از عملکرد پنج ساله خودش گزارش بده.

اولین جمله ای که گفت: من در هر مراسم تودیع و معارفه ای که برام برگزار شده این رو گفتم که تمام هدایایی رو که هر گروهی برای من در نظر گرفته هدیه می کنم به خانواده شهدا و هیچ چیزی رو قبلو نمی کنم.

رئوفی نژاد با بغضی که به وضوح از صداش پیدا بود ادامه داد: نذاشتم کلیپی رو که همکاران از عملکرد من آماده کردن پخش بشه، این کلیپ ها رو نگه دارید زمانی که شهید شدم از من پخش کنید، از شهدا که همه ما مدیون اونهاییم باید کلیپ ساخت و پخش کرد.

دقایقی از سخنرانی رئوفی نژاد می گذشت که مردمی که برای استقبال از استاندار جدید اومده بودن حرفاش رو قطع کردن و شروع کردن به صلوات فرستادن.

پنج دقیقه بعد صلوات دوم، 10 دقیقه بعد صلوات بعدی، اتفاقی که داشت می افتاد توهین غیر مستقیم به مردی بود که پنج سال شبانه روز به این مردم خدمت کرده بود و توقع تشکری هم نداشت.

دقایق پایانی که رسید، تعداد صلوات مردم هم بیشتر می شد.

رئوفی نژاد سخنرانی خودش رو تموم کرد و به سمت پایین پله ها که داشت می اومد بی دلیل شروع کردم به کف زدن و صدای کف زدن من همانا و همراه شدن بقیه هم با من همان.

تا دقایقی صدای کفی که برای اولین بار توی سالن شنیده می شد، ادامه داشت و همه به پاس تشکر از زحمات رئوفی نژاد در حالی که بلند شده بودن، کف می زدند...


خبر مایه
آمار وبلاگ

بازدید امروز :1
بازدید دیروز :11
کل بازدید : 32502
کل یاداشته ها : 16


طراحی پوسته توسط تیم پارسی بلاگ