سفارش تبلیغ
صبا ویژن

سال 88 بود به گمونم که ترسون لرزون برای اولین بار تلفن رو برداشتم شماره جمشید رو گرفتم

اون موقع ها جمشید انصاری نماینده شهر ما بود و من یه خبرنگار تازه کار و شناخته نشده!

جواب تماسمو داد و قرار شد پنجشنبه همون هفته برم دفتر کارش و باهاش مصاحبه کنم!

موضوع چی بود؟

هدفمندسازی یارانه ها!

.

.

.

من خوب خبرنگار خبرگزاری دولت بودم و انصاری نماینده اصلاح طلب مخالف دولت!

سعی کرده بودم سوالاتمو رو از قبل یادداشت کنم تا نسنجیده سوالی نکنم که متوجه آماتور بودنم بشه!!

هر چند که انصاری زرنگ تر و باهوش تر از این حرفاست و همون ساعت اول دستش اومد که با کی طرفه!

اما جریان مصاحبه ما دو نفر، بیشتر شبیه یه مجادله بود تا یه گفتمان خبری!

من شده بودم خبرنگار اصول گرای حامی دولت و اون اصلاح طلب مخالف دولت....

برای همین من هم اغلب مصاحبه هاش رو ویژه کار می کردم و خودش می گفت شما که می ری پرونده سیاه ما رو سیاه تر می کنی!

روزها و سال ها گذشت و حالا جمشید انصاری شده استاندار زنجان و من هم برای خودم شدم یلی که کسی حریفش نیست!

اما هنوزم نگاهمون بهم همونیه که روز اول

اون منو خوب می شناسه و منم اونو....

برای همینم هست که وقتی سر جلسه پیدام نمیشه سراغمو از همکارام می گیره و وقتی من سر جلسه نمیرم سراغشو از حاضرین توی جلسه...

خوب ما یه جورایی حریف هم محسوب می شیم!!!

اون تلاش می کنه سوالای منو جواب نده من سعی می کنم تا آخرین جوابم رو هرجور شده از زیر زبونش بیرون بکشم!!

خودمونیم جمشید انصاری هم آدم باحالیه ها فقط حریف و همراه نداره!

مثل من...مؤدبچشمک


خبر مایه
آمار وبلاگ

بازدید امروز :12
بازدید دیروز :25
کل بازدید : 33637
کل یاداشته ها : 16


طراحی پوسته توسط تیم پارسی بلاگ